1401/03/23 8:46:5
در رسانه | روزنامه شهرآرا | «نه» هایی که نمی گوییم

رد کردن درخواست دیگران مهارتی حیاتی است که خیلی هایمان بلد نیستیم؛ گفتگوی روزنامه شهرآرا با خانم نجمه ضیائی، کارشناس مشاوره و راهنمایی اداره کل بهزیستی خراسان رضوی


مهارت نه گفتن، مهم تر از چیزی است که تصورش را می کردیم. پژوهشی که اسکندر مؤمنی به آن استناد کرد نشان می دهد یک سوم معتادان به دلیل همین دوحرفی ساده و «نه»های ساده ای که باید به موقع می گفته اند و نگفته اند، در منجلاب اعتیاد گرفتار شده اند. داده های تأمل برانگیز یادشده، شرط لازم و کافی بود برای اینکه با یک کارشناس درباره این مهارت حیاتی صحبت کنیم تا جزو کسانی نباشیم که حسرت نه های نگفته به دلشان مانده است. سؤالات ما را نجمه ضیایی پاسخ می دهد. او روان شناسی را تا مقطع کارشناسی ارشد خوانده و مسئولیت آموزش های حوزه خانواده اداره کل بهزیستی خراسان رضوی را عهده دار است.

*مهارت «نه گفتن» را چطور تعریف میکنید؟
یکی از مباحث مهم در ارتباط سالم و مؤثر، سبک های ارتباطی است. آدم ها برای برقراری ارتباط با هم، شیوه های مختلفی را به کار می گیرند که می توان آن ها را به چهار دسته تقسیم کرد: پرخاشگرانه، منفعلانه، جرئتمندانه و پرخاشگرانه-منفعلانه. هر یک از این سبک ها کارکردها و پیامدهایی دارد. بااین حال اگر بخواهیم زندگی آرام و متعادلی داشته باشیم باید در مجموع، غلبه با سبک ارتباطی جرئتمندانه باشد؛ یعنی افراد به حق خود و دیگران آگاه باشند و صادقانه و مؤدبانه، احساس، خواسته و نظرشان را بگویند. یکی از ویژگی های افراد جرئتمند، داشتن مهارت نه گفتن است.

*نه گفتن به چه چیزی؟
به درخواست های غیرمنطقی دیگران؛ خواسته هایی که انجام آن در توان ما نیست یا اجابت آن خواسته می تواند ما را با چالش مواجه کند. مثلا ممکن است همکارمان توقع داشته باشد که ضامن وام صدمیلیونی اش بشویم و ما در تجارب قبلی خود متوجه شده باشیم که این فرد آدم خوش حسابی نیست. با وجود این ممکن است با خودمان بگوییم: اگر به همکارم بگویم نه، از دستم ناراحت می شود، فردا چشم توی چشم می شویم و بد است. اصلا اگر امروز به او بگویم نه، او هم شاید فردا بگوید نه و خیلی فکرهای ناکارآمد دیگری که باعث می شود قدرت نه گفتن را پیدا نکنیم.


*آدمهایی که دچار ضعف در مهارت نه گفتن هستند، چه ویژگیهایی دارند؟
به حقوق خودشان آگاه نیستند یا اینکه خودشان را آن قدر ارزشمند نمی بینند که از حقشان دفاع کنند. از عزت نفس و اعتمادبه نفس پایینی برخوردارند و نمی توانند نظر مخالفشان را با دیگران در میان بگذارند و معمولا در موقعیت های مختلف زندگی، احساس نارضایتی دارند. فکر می کنند همیشه آن ها هستند که باید کوتاه بیایند و از حقشان بگذرند. دائم نگران این هستند که مبادا رابطه شان را از دست بدهند، مبادا دیگران آن ها را طور دیگری قضاوت کنند و برچسب های منفی بخورند. این ها باعث می شود که نتوانند به خواسته های غیرمنطقی بقیه نه بگویند و این ضعف می تواند برایشان تبعات منفی زیادی داشته باشد.

*مثالی از این تبعات در ذهن دارید؟
بله، مثلا به جمعی دوستانه دعوت می شوید و وقتی می روید می بینید قلیان، سیگار، انواع مواد مخدر یا وسایل قمار هست. خودتان با این ها مخالف هستید و این فضا مطلوبتان نیست اما چون جمع آن را می پسندد، حس، باور و ارزش های خودتان را نادیده می گیرید و همراه می شوید که معمولا پیامد آن چالش و آسیب است.

*ممکن است برخی اینطور توجیه کنند که باید منعطف بود و یک شب که هزار شب نمیشود. اینطور صحبتها را قبول دارید؟
اصلا. ببینید اینکه فرد نتواند نه بگوید، یک حس بد آنی نیست که تمام شود و برود پی کارش. ممکن است فرد در شرط بندی ببازد و دچار مشکلات بعدی شود. ممکن است قرصی روان گردان مصرف کند که برایش تبعات جسمی جبران ناپذیر داشته باشد. ممکن است به او مخدری پیشنهاد شود که بعد از یک بارمصرف نتواند آن را ترک کند. ممکن است یک نوشیدنی الکلی باشد و خوردن آن به بهای جانش تمام شود. قرارگذاشتن برخی جوان ها برای حرکات نمایشی در خیابان، یک مثال دیگر است. دعوتی که می تواند به بهای تصادف، آسیب رساندن به خود و دیگران و حتی مرگ تمام شود و راه پیشگیری از آن، یک نه ساده است.

*کسی که متوجه شده است در مهارت نه گفتن ضعف دارد، دقیقا چهکار کند؟
حالا که به این ضعف آگاهی پیدا کرده است باور کند که نه گفتن یک مهارت آموختنی است و محکوم نیست به اینکه تا ابد در این شرایط بماند. برای یادگیری، راهکارهایی هست مثل حضور در دوره های آموزشی که دستگاه های اجرایی مختلف برگزار می کنند یا مطالعه کتاب، رسانه ها، مراجعه به مشاور و ... . یادگیری این مهارت به تکرار، تمرین و زمان نیاز دارد و صرف شرکت در کلاس کافی نیست. نباید انتظار داشته باشد که در مدتی کوتاه، آدم دیگری بشود. ناامید نشود و به تمرین ادامه بدهد.

* چه توصیهای دارید برای افرادی که به طور مثال تا الان منفعل بودهاند و حالا میخواهند جرئتمندی را تمرین کنند و نگران جبههگیری طرف مقابل خود هستند.
ضمن اینکه تغییر در سبک ارتباطی باید آهسته و پیوسته باشد، آغاز تمرین جرئتمندی را در موقعیت های پرریسکی مثل ارتباط با همسر یا رئیس و به شکل ناگهانی و شدید توصیه نمی کنیم. وقتی سال ها با رفتارشان خود را به دیگران منفعل معرفی کرده اند بدیهی است که تغییر یک شبه رفتارشان از سوی طرف مقابل پذیرفته نشود. بهتر است تغییر رفتار را ابتدا از موقعیت هایی شروع کنند که تبعات احتمالی آن کمتر است. مثلا اگر قبلا خرید می رفتند و فروشنده ها با اصرار جنسشان را به آن ها غالب می کردند، سعی کنند این بار در برابر اصرارها نه بگویند. این جور موقعیت ها تبعات چندانی ندارد و عزت نفس خوبی را برای فرد، فراهم می کند؛ همچنین می توانند در خلوت و مقابل آیینه رفتار جرئتمندانه را تمرین کنند؛ مثلا چگونگی انتخاب جملات و واژه های مناسب، استفاده درست از حرکت دست و حالت چهره، استفاده از ضمیر «من» هنگام بیان احساس یا خواسته خود و اینکه چطور بدون طعنه و کنایه و با ادبیات محترمانه و قاطعانه، در حضور دیگران از احساس و نظر خود صحبت کنند.

*ریشه این ضعف مهارتی کجاست؟ در کودکی؟
بله، گذشته آدم ها به ویژه دوره کودکی و سبکی که با آن رشد کرده و تربیت شده اند، نقش مهمی در این قضیه دارد. «در برابر بزرگ ترها هیچ وقت نباید نه گفت؛ چون نشانه گستاخی است»، «آدم خوب، همیشه گذشت می کند»، «اگر خواسته ات را به دیگران بگویی و قبول نکنند، شرمنده می شوی» و مواردی ازاین دست نمونه هایی از عبارت ها و باورهای ناکارآمدی است که احتمالا از کودکی بارها شنیده ایم.
برای تمرین جرئتمندی باید دائم به خودشان یادآوری کنند که احترام به بزرگ ترها یک اصل پسندیده است اما هر نه گفتنی بی احترامی به حساب نمی آید. همین طور اگر احترام به بزرگ تر یک ارزش است، پرهیز از افراط وتفریط هم یک ارزش است. یا اگر از همسر یا والدینشان درخواستی بکنند و نه بشنوند معنی اش این نیست که طرف مقابل دوستشان ندارد.

*نگرانی از بههمخوردن رابطه، ممکن است یکی از نگرانیهای جدی در افرادی باشد که میخواهند جرئتمندی را تمرین کنند. دراینباره توضیحی دارید؟
اتفاقا یکی از دلایل اثبات شده برای مؤثر نبودن آموزش ها این است که آدم ها حاضر نیستند هزینه تغییر را بپذیرند. عادت کرده اند با تمام رنج هایشان در ساحل به ظاهر امن عادت هایشان زندگی کنند. درباره روابط مهم و پرخطر، قبلا نکاتی را بیان کردم. نکته مهم این است که ما تصمیم گرفته ایم تغییر کنیم و این تغییر قطعا تبعاتی دارد. نمی شود از دریا رد شد و خیس نشد. همچنین یادمان باشد جرئتمندی به معنای جسارت توأم با درک شرایط دیگران، نهایت احترام و ادب است نه خودخواهی، بی ادبی و پرخاشگری.

*برای تقویت مهارت نه گفتن در کودک به چه نکاتی باید توجه کرد؟
بهترین کار این است که کودک این مهارت را در والد و اطرافیانش ببیند. مثلا همکارم تماس می گیرد و می گوید که فراموش کرده است اطلاع بدهد هفته آینده میزبان مراسمی در اداره هستیم و از من می خواهد که روز تعطیل را سرکار بروم. این در حالی است که من برای روز تعطیلم برنامه ریزی کرده ام و باید مراقب مادر سال خورده ام باشم. کس دیگری هم نیست که از او مواظبت کند. جواب می دهم: حق دارید، فشار کار زیاد است اما باید مراقب مادرم باشم و برایم مقدور نیست که آخر هفته به اداره بیایم. فرزند من دارد می بیند که من حرفم را زده ام بدون دروغ، توهین، مقصر نشان دادن دیگران و سرزنش آن ها. مثلا نگفته ام شما همیشه فراموش کارید، می خواستید زودتر بگویید.

* و نکات بعدی؟
والدین برای مباحث درسی خیلی هزینه می کنند و بعضا به آموزش مهارت های زندگی بی توجه اند؛ دستگاه های اجرایی هم که دوره می گذارند اجازه حضور به فرزندانشان نمی دهند و ترجیحشان این است که فرزند به کلاس تقویتی فلان درس برود. اگر فرزندشان در دوره مهارت های زندگی شرکت کرد و سعی در تمرین این مهارت ها در خانه داشت به جای سرکوب، او را حمایت کنند.

*حتی اگر عمل به این مهارتها برای فرزندشان هزینه داشت؟
بله، حتی اگر هزینه داشت. القای تصور «همیشه برنده بودن» از موانع جرئتمندی است. کسانی که با این باور بزرگ می شوند ترس از شکست در آن ها شکل می گیرد و خیلی جاها مانع می شود که فرد خودش را ابراز کند.
آدم های جرئتمند هم ممکن است شکست هایی را در زندگی شان تجربه کنند، با این تفاوت که از شکستشان تجربه می گیرند. اگر اشتباهی کرده اند سهمشان را قبول و تلاش می کنند آن اشتباه را دوباره تکرار نکنند.

 

کد خبر 137
لینک کوتاه

برچسب ها



اخبار مرتبط

نظر شما

تعداد بازدید 1539

آخرین فعالیت ها

عکس اصلی

ویژه ها